موضوع: "آیاحجاب واجب است"

نماز واهمییت آن دردین اسلام

جایگاه نماز در اسلام
نماز در اسلام جایگاه والا و اهمیت فراوانی دارد؛ به طوری که همة کردارهای عبادی دیگر به شرط قبولی آن پذیرفته می‌شود

«رب الشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی»

حمد و سپاس بی‌کران ذات لا یزال ربوبی را سزاست که نعمت وجود را به ما خاکیان ارزانی داشت و با فرستادن پیامبران و کتاب‌های آسمانی، باب هدایت را بر زمینیان گشود و نیز با موهبت ولایت و اکمال دین و اتمام نعمت، راه تقرب به خویش را تا قیامت باز نمود و چشمه‌سار روح‌بخش نماز را برای سیراب ساختن کویر تفدیده جان انسانها جاری ساخت.

برپا داشتن نماز نخستین ثمره و نشانه حکومت صالحان است. اقامه نماز فقط این نیست که صالحان خود نماز بگذارند اینگونه نماز خواندن بر تشکیل حکومت الهی متوقف نیست بلکه باید این ستون در جامعه به پا داشته شود و همگان با رازها و اشاره‌های آن آشنا شوند و از برکات آن برخوردار گردند. درخشش معنویت و صفای ذکر الهی همة ضوایای جامعه را روشن و مصفا می‌کند و تن‌ها و جان‌ها با هم به نماز بشتابند و در پناه آن طمأنینه و استحکام یابند.

نماز پشتوانه استوار و ذخیره لایزال آدمی در مبارزه با شیطان نفس است و نیز ستیز با شیاطین دیگر که با زر و زور او را به ذلت و تسلیم می‌خوانند. «انسان همیشه و در همه حال به نماز محتاج است و در عرصه‌های خطر محتاج‌تر».
امیداست با این پژوهش اندک بتوان گامی کوچک در این راه برداشت.

معنای لغوی و اصطلاحی نماز

نماز، یکی از فرائض دین مبین اسلام و از مهم‌ترین و برجسته‌ترین عباداتی است که سرآمد و قلة دیگر عبادات محسوب می‌گردد. نماز را جامع جمیع عبادات برشمرده‌اند از آن جهت که پذیرش دیگر اعمال و افعال انسان در گرو پذیرش آن از سوی خدواند است. نماز یا صلواه به تعبیری در فرهنگ اسلامی، ستون دین است و می‌توان گفت که به تعبیر پیامبر «نماز معراج مؤمن است».

نماز، نشانه ملیت اسلامی
نماز اگرچه فی‌نفسه یک فعل فردی است و هر کسی باید در انجام آن تلاش کند، ولی کتاب و سنت بدین مطلب تصریح دارند که نه تنها نمازگزار موظف است خود نماز بخواند، بلکه باید در احیای امر نماز در جامعه اسلامی تلاش کند، و این فرضیه الهی را در جامعه‌اش زنده کند.

نماز جزء برنامه‌های دینی تمام پیامبران الهی بوده‌است. لقمان حکیم به فرزند خود چنین توصیه می‌کند: «یا بنی اقم الصلوه» ای فرزند دلبندم، نماز را به پا دار.
دربارة جامعة اسلامی نیز وضع به همین صورت است. اگردر جامعه‌ای فرهنگ نماز جایگاه اصلی خود را دریابد و نماز آن چنان که شایسته است اقامه شود، ملیت و آیین و هویت اصلی خودش را هرگز ازدست نخواهد داد و در مقابل سیل تهاجم فرهنگی غرق نمی‌شود.

جایگاه و اهمیت نماز
نماز در اسلام جایگاه والا و اهمیت فراوانی دارد؛ به طوری که همة کردارهای عبادی دیگر به شرط قبولی آن پذیرفته می‌شود. در اینجا جنبه‌هایی از این اهمیت را بیان می‌کنیم:
الف) نخستین واجب دینی:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: اول ما افترض الله علی امتی الصلوات الخمس؛۱ اول چیزی که خداوند بر امتم واجب کرد «نمازهای پنچگانه» بود.
ابن شهر آشوب می نویسد: در مدتی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) در مکه بود، هیچ عبادتی تشریع نشد مگر طهارت و نماز که بر او واجب، و برای امت، سنت (مستحب مؤکد) بود.

پس از معراج و در سال نهم بعثت، نمازهای پنجگانه واجب شد. هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) به مدینه هجرت کرد، در شعبان سال دوم هجرت، روزه واجب گشت، قبله تغییر کرد و زکات و فطریه و نماز عید نیز واجب شده و فرضیة نماز جمعه در سال نخست هجرت جایگزین نماز ظهر شده بوده سپس زکات دارایی‌هاواجب شد.

ب) نخستین آموزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)
کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) اذا أسلم الرجل، أول ما یعلمه الصلاه؛سیره وروش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) این بود که اولین چیزی که به افراد تازه مسلمان می‌آموختند،نماز بود.

فلسفه نماز
اگرچه نماز یک امر تعبدی است، اما فقط در این خلاصه نمی‌شود بلکه عامل مهمی برای اصلاح و تذکیه نفس انسانها و کنترل نظامات عمومی جامعه است. هر عبادتی با توجه به این که خداوند قادر و بی‌نیاز استعنای مطلق دارد تمامی فواید و سود و خیر آن متوجه خود عامل است.
«یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هوالغنی الحمید»
ای مردم همه شما نیازمند خدایید و تنها خداست که بی‌نیاز و ستوده است.

پس بندگی و کرنش و تعظیم، سودی به خداوند نمی‌رساند، بلکه مایه سعادت و بزرگی خود شخص است بنابراین شکرگذاری به درگاه خداوند رحمان و شناخت عظمت و جلالت باری‌ تعالی، و احساس نیاز وابستگی به آن منبع و مبدأ کاستی‌ناپذیر، و وجود روح پرستش و عبادت در فطرت و سرشت انسان ما را به اطاعت فرمان مولا امر می‌کند.

نماز عبادتی است که خدا را به یاد انسان می‌آورد، لقمان پسرش را به نماز توصیه می‌کند، حضرت عیسی در گهواره می‌گوید: «خدایم مرا به نماز و زکات توصیه کرده است». و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) نماز را نور چشم خود می‌داند «قره عینی فی الصلاه»۳ نماز وسیله تشکر و سپاس از نعمتهای الهی است. نماز و سیله ورود به بهشت است.

نماز عمود و پایه دین و وسیله سنجش و شناخت مردم و از بین برنده گناهان و پاک کننده دل و جان است. نماز اولین سؤال در قیامت است اگر پذیرفته نشود کارهای دیگر هم مورد قبول واقع نمی‌شود.

نماز تنها عبادتی است که در هیچ حال از عهده انسان ساقط نمی‌شود حتی در میدان جنگ و در شرایط اضطرار و بیماری. فلسفه اصلی نماز از دیدگاه قرآن بازدارندگی از زشتی‌ها و منکرات است. «ان الصلوه تنها عن الفحشاء و المنکر»۴ زیرا نمازگزار ناچار است که به خاطر صحت و قبولی و کمال نمازش دستورات دینی و اخلاقی را مراعات کند که این بزرگترین و قوی‌ترین اهرم برای تربیت افراد و جوامع انسانی است.

راههای ترویج و تعالی فرهنگ نمـاز
تبیین آثار فردی، خانوادگی و اجتماعی اقامه نماز
الف)آثار فردی
۱- محو گناهان
«و اقم الصلوه طرفی النهار و زلفاً‌من اللیل ان الحسنات یذهبن السیلت ذالک ذکری للذاکرین» و در دو طرف روز (اول و آخر) و نخستین ساعتهای شب، نماز به‌پا دار زیرا خوبی‌ها، بدی‌ها را از بین می‌برد، این پندی برای پندگیران است.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند: آیا شما را راهنمایی نکنم بر چیزی که خداوند به سبب آن خطاها را محو و گناهان را پاک می‌کند؟ پس گفتیم بفرمایید ای رسول خدا ! حضرت فرمودند: وضوی کامل گرفتن در جایی که سخت و دشوار است و زیاد رفتن به مساجد و منتظر نمازی از پس نماز دیگر بودن.

حضرت امام جعفرصادق “ع"می‌فرمایند: فرشته مرگ، شیطان را از مواظبت کنندة بر نماز دور می‌کند و در آن حال سخت (جان کندن) گواهی بر یکتایی خداوند و رسالت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلّم) را به اوتلقین می‌کند.

۲ـ باز داشتن از کارهای زشت
«و اقم الصلاه ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر»؛ و نماز را برپا دار که همانا نماز تو را از کار زشت و ناپسند باز می دارد.مردی نزد پیامبر آمد و گفت: همانا فلانی در شب نماز می خواند و صبح دزدی می‌کند. فرمود: در آنچه می‌گوید (نمازش) بزودی او را باز می دارد.

ب) آثار اجتماعی اقامة نماز
نماز در عین حال که رابطه‌ای است با خداوند، مستلزم پیوند با خلق هم هست، مستلزم تصحیح ارتباط با خلق هم هست وقتی لباس و مکان نمازگزار نباید غصبی باشد از همین بُعد چه اندازه نتایج صحیح اقتصادی بین مردم به وجود می‌آورد.

وقتی بدن و لباس نمازگزار باید پاک باشد چه اندازه نتایج بهداشتی مطلوب به دنبال دارد. نماز جماعت مدل و نمونه‌ای از جامعة اسلامی است.ایمان به خداوند، اطاعت از رهبری، و وحدت و اتحاد که این سه در نماز جماعت دیده می‌شود از جلوه‌های پرشکوه نمازند.

عوامل بی رغبتی جوانان به رفتارهای دینی
درک شرایطی که جوان در آن به سر می‌برد موقعیت روحی و روانی جوان و انعطاف یا به بیان قرآنی «تنزل» از دنیای خویش به دنیای جوان و صبوری در مقابل گفتار و رفتار او شرایطی را فراهم خواهد ساخت که جوان، قلبش را در این مفهوم به ما بسپارد و در پی آن ذهن و اندیشة وی نیز کاملاً تسلیم ما شود ما چگونگی سخن گفتن با جوانان را به خوبی نمی‌دانیم، پرگویی، درازگویی و مکّررگویی‌های کسالت‌آور سنت سیئة ماست. البته عواملی وجود دارد که سبب بی‌رغبتی جوانان به سخنان ما می‌شود.

برخی از آنها از این قرارند:
تفاوت نسلها: ائمة جماعت بسیاری از مساجد پیرند و با دنیای جوان بیگانه، اما اگر به نوعی جوانگرایی دست بزنیم،‌کارا و گره‌گشا خواهد بود. تفاوت نسل‌ها، کندی رفتار و طولانی کردن نماز، و طرح مسائلی بیگانه با فضای امروز، میان مخاطب و گوینده فاصله می‌افکند.

طولانی شدن نماز: برخی جوانان طولانی شدن نماز و عدم امکان ارتباط با ائمة جماعت سالمند را دلیل اجتناب از نماز دانسته‌اند. زیبایی ظاهری و آراستگی نیز در این میان بی‌تأثیر نیست.
کمبود جاذبه‌های هنری: مساجد از همان سردر، تا درون مسجد (صحن، محراب، فضا، دیوارها و.. ….) باید آراسته باشند. از جاذبه‌های هنری و علمی در پیشانی مساجد استفاده شود. تابلوها و نوشته‌های زیبا و جذاب در مسجد باشد نوشته‌های مساجد آنقدر تکراری و ناهمخوان با باید همواره این نکته را به اولیاء، معلمان و همة کسانی که چشم جوانان به آنان دوخته شده‌است یادآور شد که لغزش‌های ما، تباهی و انحراف یک نسل را در پی خواهد داشت و به همین دلیل اصلاح همیشه رفتار، بازنگری در خود و بازسازی و تصحیح اعمال هیچ‌گاه نباید فراموش شود.

موانع اقامه نماز در بین جوانان و نوجوانان
سخن بر سر این است که چگونه می‌توان میان جوانی و نماز پیوند و یگانگی آفرید. پرسش جدی این است که چرا در نسلی که به دلیل زیبایی جویی نباید از کنار زیبایی روح (نماز) ‌ساده بگذرد، اقبال و نشاط نماز، آنگونه که باید نمی‌بینیم؟درست تر و صحیح‌تر آن است که روح نماز که تماشاگه همة رمز و رازها و زیبایی‌هاست، هنوز در معرض دید جوان قرار نگرفته‌است. روشهای جذّاب و زیبا در ایجاد گرایش و کشش به کار گرفته نشده و آنان که منادیان و ناشران فرهنگ نمازند، عمدتاً شیوة انتقال مفاهیم بلند مربوط به نماز را به جوان نمی‌دانند که در ذیل به بررسی برخی از عوامل بازدارنده می‌پردازیم:

بسنده کردن به تربیت گفتاری: دعوت لفظی، کوتاه کم‌اثر و زودگذر است. دعوتی می تواند ماندگار باشد و در اعماق جانها اثر بگذارد و موجب تحول درونی گردد که به صورت عملی صورت گیرد. به همین دلیل است که ششمین امام معصوم (علیه السلام) فرموده‌اند: دعوت کنید مردم را با اعمال و کردار خود و نباشید دعوت کننده مردم با زبان.

آموزش تحمیلی مانع پرورش: تجربه نشان می‌دهد که دانش و معرفت دینی در صورتی اثربخش می‌شود که در کنار آن، حس دینی در عمل پرورش یابد و این دو با هم تمایلات فطری را شکوفا می‌گردانند. حس دینی با آموزش دروس و تعالیم دینی و با حفظ کردن آن میسر نمی‌شود، بلکه لازم است فرد را راهنمایی کرد تا با چشم و دل و با قلب پاک بدان دست یابد.
افکار پریشان، مانع در راه رشد: اگر نوجوان و جوان در معرض افکار نادرست، منفی تبلیغات مسموم و مخرب یا حداقل افکار ساده و بدون هدف الهی و انسانی قرار گیرد قطعاً این افکار در عملکرد اواثر منفی خواهدداشت و به‌سختی می‌توان افکار شکل‌یافته اورا به سوی نماز و رابطه باخدا هدایت کرد.

برخی از مهم‌ترین علل اجتماعی غفلت نوجوانان و جوانان به نماز را یادآور می‌شویم:
دوستان و معاشران: بسیاری از رفتارها و افکار نوجوان و جوان متأثر از فکر و رفتار دوستان آنها است. وقتی نوجوان و جوان همسن و سالان خود را در کوچه، مدرسه، محله، مسجد، پارک و.. . می‌بینند و یا با آنها آشنا می‌شوند خواسته یا ناخواسته از آنها تأثیر می‌پذیرند و خود را همچون آنها قرار داده و عمل دیگران را برای خود الگو قرار می‌دهند لذا دوستان، خصوصاً با آنهایی که صمیمی‌ترند نقش بسزایی در ترغیب نوجوان و جوان به نماز یا غفلت و ترک نماز دارند.

تبلیغات مسموم علیه دین: نوجوان و جوان از طرفی به دلیل آمادگی پذیرش هر نوع اندیشه و رفتار ارائه شده از سوی دیگران و از طرف دیگر به دلیل ضعف و ناتوانی علمی و عقلی، قادر به تجزیه و تحلیل و تشخیص درست از نادرست نیست. در چنین وضعیتی اگر در معرض وسواس و تبلیغات مسموم مخالفین و منحرفین از اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلّم) قرار گیرد، دچار شک و تردید شده در نهایت نسبت به دین و عبادت خدا بی‌اعتنا می‌گردد.

تشویق به عبادات:

«لاتقنطوا من رحمته الله یغفر الذنوب جمیعاً؛ از رحمت خدا مأیوس نشوید، زیرا خداوند همه گناهان را می‌بخشد.» یعنی این پیام صریح قرآن اگر بدرستی و همیشه در بین مردم تبلیغ و تشریح شود موج امید و نشاط به عبادات شاهد خواهیم بود.

برای هر قشری به زبانی باید سخن گفت؛ مخصوصاً با جوانها، دانش‌آموزان دبیرستانی و دانشگاهیان، باید با زبان خاصی صحبت کرد اگر در برخورد با آنان فقط به ترجمه این آیه اکتفا کنیم که: «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر»۱ شاید کافی نباشد، چون معلوم نیست که او چندان از فحشا و منکر که بدان آلوده شده ناراحت باشد، هنوز به گرفتاری‌های آن دچار نشده، باید ما این آیه را توضیح دهیم و بگوییم چرا نماز، انسان را از فحشا و منکر باز می‌دارد و باید به او بگوییم که نماز به تو چه می‌دهد که تو را از فحشا و منکر باز می‌دارد.

خلاصه:
سخن آخر اینکه نماز بهترین دارو و درمان کننده این غفلت و هوشیار کننده انسان و توجه دهنده او به مبدأ و معاد و آغاز و سرانجام ابدی او است. نماز بهترین وسیله‌ای است که همیشه و همواره در فاصله‌های زمانی خاص انسان را متوجه و متذکر خدا، قیامت، هدف آفرینش و مقصد انبیاء می‌کند و او را از غرق شدن در گرداب نیسان و بی‌خبریی و غفلت مصونیت می‌بخشد.

هرچه نمازگزاران متوجه و خاشع و ذاکر بیشتر شوند، ظلمات، خودخواهی‌ها و خودکامگی‌ها و بددلیها و آزمندی‌ها و تجاوزگری‌ها و جسارتها و بدخواهی‌ها کمتر می‌شود و نور رستگاری بر پیشانی زندگی بیشتر می‌در‌خشد. ریشه همه تلخکامی‌های بشر در غفلت از خدا و محدود شدن به منافع شخصی است. نماز آدمی را از این حصارهای ظلمانی می‌رهاند و شهوت و غضب او را به سوی حقیقت متعالی و خیر همگانی هدایت می‌کند.

«لاتقنطوا من رحمته الله یغفر الذنوب جمیعاً؛۱ از رحمت خدا مأیوس نشوید، زیرا خداوند همه گناهان را می‌بخشد.»
خلاصه آنکه در گسترش فرهنگ نماز باید مداومت و محافظت جزء لاینفک ترویج فرهنگ نماز به‌شمار آید بریدگی و انقطاع، آفت بزرگی است که گاه ثمرات حرکتهای آغازین را نیز خنثی می‌کند.

خدایا رحمت تو واسع است و ما از این رحمت واسعه تو می‌خواهیم استفاده کنیم و بهره بگیریم خدایا دست ما را بگیر و در طول عمر زندگی هدایت کن به راه انبیا هدایتی که که به اصطلاح «ایصال علی المطلوب» است ما را برسان به این هدف، برسان به آن مقامات و درجاتی که آنها را رساندی این راه برای همه باز است و وسیله آن هم نماز است. خدایا مارا از نمازگزاران واقعی قرار ده. «آمین»

منابع و مآخذ

*قران کریم

احادیث نبوی
مجموعه‌ای از درسهای اخلاقی آیه‌الله بهاء‌الدینی،
جوادی آملی، حکمت عبادات،
عزیزی، عباس، سلامت روح - نماز و عبادت در تفسیرنمونه،.

پژوهشگر:سروه بی خانی مدرس حوزه
شهرستان سقز اسفندماه ۱۳۹۶

شرایط ولایت فقیه

شرایط اساسى زمام‌دار اسلامى عبارت‌اند از: فقاهت، عدالت و توانایى بر اداره جامعه اسلامى. در اصل یک‌صد و نهم قانون اساسى جمهورى اسلامى به این سه شرط اشاره شده و آمده است:
شرایط و صفات رهبر:
1. صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه،
2. عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امّت اسلام،
3. بینش صحیح سیاسى و اجتماعى، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافى براى رهبرى،
پاسخ تفصیلی
بر اساس ادلّه‌اى که درباره ولایت فقیه بیان شده است، کسى می‌تواند زمام امور را در جامعه اسلامى به دست گیرد که به مقام فقاهت رسیده باشد و بتواند احکام الهى را از منابع مورد وثوق استنباط نماید. البته در روایات از این شخص به «راویان حدیث یا سنّت امامان معصوم(ع)» یاد شده است. واضح است کسى می‌تواند حدیث یا سنّتى را حدیث یا سنّت امامان معصوم(ع) معرّفى کند که فقیه؛ یعنى مجتهد، باشد و از معارض و حل تعارض و نحوه جمع ‏دلالى و اعتبار سندى و امورى از این قبیل، به تفصیل آگاهى داشته باشد. شاید دلیل تعبیر به «راویان حدیث و سنّت امامان معصوم(ع)» در روایات این باشد که اصطلاح «فقیه» یا «مجتهد» در آن زمان به معناى مصطلح امروزى آن شناخته شده نبود، یا شاید علت آن این بود که فقهاى آن روزگار در بین راویان بودند، هر چند تمام راویان فقیه نبودند.
به هر حال، یکى از شرایط زمام‌دار جامعه اسلامى در عصر غیبت «فقاهت» است و مراد از آن «اجتهاد مطلق» می‌باشد؛ یعنى شخص بتواند حکم هر مسئله‌اى را از منابع دینى استنباط کند و قدرت اجتهاد او منحصر در دایره خاصّى نباشد که از این امر به «اجتهاد متجزّى» یاد می‌شود.[1]
شرط دیگر زمام‌دار اسلامى «عدالت» است. هر چند ذکرى از این شرط در ادلّه نقلى ولایت فقیه به میان نیامده، اما عقل حکم می‌کند که نمی‌توان زمام جامعه‌اى مبتنى بر یک عقیده را به کسى سپرد که در عمل پایبند به آن اعتقاد نیست و التزامى به قوانین آن ندارد. از سوى دیگر، ما آیات و روایاتى داریم که اطاعت فاسق و غیر عادل یا ولایت او را انکار می‌کند؛[2] مانند آیه شریفه: «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواه‏»؛[3] از کسى که او را از یاد خود غافل کرده‌ایم و او پیرو هوا و هوس خود است، پیروى مکن.
امام باقر(ع) از رسول اکرم(ص) نقل می‌کند: «امامت و زمام‌دارى سزاوار نیست، مگر مردى را که در او سه ویژگى باشد:
1. ورعى که او را از معاصى و گناهان الهى منع کند.
2. حلمى که به واسطه آن مالک و صاحب اختیار غضب خویش باشد.
3. نیکویى سرپرستى نسبت به کسانى که زمام آنها را به دست دارد، تا براى آنها مثل پدرى مهربان باشد».[4]
همین روایت بر شرط دیگرى، که عقل نیز بر آن گواه است، دلالت می‌کند و آن «توانایى اداره امرى که بر عهده گرفته» است؛ یعنى فقیه عادلى می‌تواند زمام امور جامعه اسلامى را به دست گیرد که توانایى اداره آن جامعه را داشته باشد. این مطلب را ارتکاز عقلا[5] نیز مورد تأیید قرار می‌دهد.[6]
پس شرایط اساسى زمام‌دار اسلامى عبارت‌اند از: فقاهت، عدالت و توانایى بر اداره جامعه اسلامى. در اصل یک‌صد و نهم قانون اساسى جمهورى اسلامى به این سه شرط اشاره شده و آمده است:
شرایط و صفات رهبر:
1. صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه،
2. عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امّت اسلام،
3. بینش صحیح سیاسى و اجتماعى، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافى براى رهبرى،
بند اوّل این اصل ناظر به اجتهاد مطلق است؛ از این‌رو، بر تحقق صلاحیت علمى رهبر براى افتاء در ابواب مختلف فقه و نه یک باب خاص، تصریح می‌کند.
بند دوم ناظر به عدالت رهبر است و چون براى عدالت مراتبى را می‌توان تصور کرد، در این عبارت به وجود عدالتى که براى رهبرى امّت اسلام لازم است، تأکید شده است.
در بند سوم کفایت رهبر توضیح داده شده و با تعابیر «بینش صحیح سیاسى و اجتماعى، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافى براى رهبرى» به بایسته‌هاى نظرى و عملى اداره جامعه اشاره شده است.[7]
[1]. ر. ک: جوادى آملى، ولایت فقیه، ص 121 - 122؛ حائرى، سید کاظم، اساس الحکومة الاسلامیة، ص 247.
[2]. ر. ک: منتظرى، ولایة الفقیه، ج 1، ص 289 – 300.
[3]. کهف، 28.
[4]. کلینى، کافى، ج 1، ص 407، کتاب الحجّة، باب ما یجب من حقّ الإمام على الرعیة، ح 8.
[5]. مطلبى که در درون ذهن عقلا امرى مسلّم است «ارتکاز عقلا» نامیده می‌شود.
[6]. ر. ک: ولایة الفقیه، ج 1، ص 319 – 327.
[7]. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: هادوى تهرانى، مهدى، ولایت و دیانت، قم، مؤسسه فرهنگى خانه خرد، چاپ دوم، 1380ش

نماز ستون دین است

نماز ستون دین است

لقمان عليه السلام ـ لابنِهِ و هو يَعِظُهُ ـ : يا بُنَيَّ أقِمِ الصَّلاةَ، فإنّما مَثَلُها فِي دِينِ اللّه ِ كَمَثَلِ عَمودِ فُسطاطٍ؛ فإنَّ العَمودَ إذا استَقامَ نَفَعَتِ الأطنابُ و الأوتادُ و الظِّلالُ، و إن لَم يَستَقِمْ لم يَنفَعْ وَتِدٌ و لا طُنُبٌ و لا ظِلالٌ .[بحار الأنوار : 82/227/51 .]
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزند خود ـ فرمود : فرزندم! نماز را بر پاى دار، كه [جايگاه ]آن در دين خدا ، همانند تيرك خيمه است ؛ اگر تيرك استوار باشد طنابها و ميخها و پرده خيمه كار آمدند و اگر تيرك استوار نباشد، نه ميخ دارد، نه طناب و نه پرده خيمه .

 

حفظ حجاب

 

آیا حجاب واجب است؟

قریب به اتفاق فقها حجاب را جزء ضروریات دین می دانند. آیه “قل للمومنات یغضضن….” به تعبیر اکثر مفسرین مانند طبرسی و علامه طباطبائی و مکارم شیرازی و…با این شان نزول است که چون زنان پیراهنی می پوشیدند که گریبانشان باز بوده است، این آیه نازل شده است که باید روسری راطوری ببندند که قسمت های یاد شده و مو و دور گردن و غیره پوشیده شود.

بعد از نزول این آیات داریم که عایشه زنان انصار را چنین ستایش می کرد که «حتی یک نفر آنان مانند سابق بیرون نیامدند و سر خود را با روسری مشکی می پوشاندند.»

اما آیا حجاب اجباری است؟

سوال را باید دقیق کرد. اجبار به چه معنا؟ ما در دین اجبار نداریم. نه در اعتقاد و نه در عمل. پس بدین معنا حجاب اجباری نداریم. اما حجاب قانونی داریم.

تفاوت این دو چیست؟

فرد مسلمان می‌تواند نماز نخواند و روزه نگیرد. اما در حجاب ماجرا متفاوت است. حجاب برخلاف نماز و روزه، امری فردی و در خلوت نیست و بروز اجتماعی دارد. یعنی فرد می تواند اعتقادی به حجاب نداشته باشد اما به جهت اجتماعی نمی تواند خلاف قانون عمل کند.

دین اختیاری است. مردم می توانند دینی که پذیرفته‌اند را عمل نکنند که البته متضمن آثار اخروی است. اما رفتار آنها نباید منجر به ضرر جامعه شود. لذا شرب خمر در خانه یک حکم دارد و در خیابان متضمن ضرر اجتماعی و یک حکم. 
جلوگیری از ضرر جامعه در مقابل آزادی و تعرض فرد، از بینات است و در همه جای عالم نیز همین اصل برقرار است.

آیا حجاب در زمان انبیا نیز اجباری بوده است؟ 
برخی معتقدند در زمان انبیا حجاب اجباری نبوده است. اولا در این رابطه اجماع نیست. مثلا به اعتقاد شهید مطهری اساساً دوره‌ای را نمی توان نشان داد که به طور عمومی شدت حجاب بیش از زمان رسول اکرم باشد. و احتمالا این شدت حجاب بیانگر اهتمام حکومت نبوی در اجرای این دستور الهی است.
با این حال استدلال ما اینجا نیست.
حجاب امری اجتماعی است.

 احکام اجتماعی و حکومتی عقلا و شرعا جزء اختیارات حاکم است. منحصر به سیره اهل بیت نیست و کاملا منطبق با شرایط زمان و مکان است. یعنی یک مساله می تواند در یک دوره ای موضوعیت نداشته باشد و در دوره دیگر مساله آن روز جامعه باشد. مثل اینکه امیرالمومنین مالیات بر اسب قرار می دهند حال آنکه در زمان پیامبر اینطور نبوده است. یا اینکه برخی ائمه در دوره خود خمس را از شیعیان نمی گرفتند. 
پس قانون گذاری برای حجاب جزء اختیارات حاکم است و نیازی به انطباق با دوره زعامت اهل بیت ندارد. حجاب می تواند در دوره ای به جهت اجتماعی سخت گیرانه نباشد و در دوره دیگر الزام آور باشد. همین امروز نیز این تفاوت وجود دارد. مثلا زنان روستایی در شالیزار ممکن است  آستین لباس خود را تا آرنج هم بالا بزنند اما هیچ گشت ارشادی به آنها تذکر ندهد اما همین حجاب در شهر مورد توجه قانون باشد. هردو خلاف شرع است اما یکی بجهت اجتماعی و عرفی می تواند مساله قانون نباشد و مجری قانون از کنار آن عبور کند.

وقتی برخورد با بی حجابی در زمان اهل بیت نداشتیم پس این مجازات از کجا آمده است؟

مجازات در حقوق اسلامی 4 عنوان دارد. دیات و قصاص و حدود و تعزیر. حدود در شرع آمده است. دیات و قصاص هم روشن است و برای جرائم عمدی و غیرعمدی و جبران است. اما تعزیر کاملا بر اساس شرایط زمان و مکان است که حاکم وضع می کند. حجاب نیز تعزیری است مثل بسیاری از مجازات های دیگر.

چرا کشف حجاب تعرض به حقوق اکثریت است؟

 "خب مردها تحریک نشوند” .این حرف برای تنزل دادن مساله است. البته قواعد طبیعی و غریزی سرجای خودش قرار دارد و دستوری نیست، ولی علت اصلی این دست مسائل نیست.

توجه کنیم اینکه گفته می شود کشف حجاب، تعرض به حقوق اکثریت است به جهت این است که شرایط برای دینداری سخت می شود. چرا اکثریت باید به مشقت بیافتند که عده ای می خواهند مقابل اراده دینی مردم باشند؟ مثلا نگاه به موی زن نامحرم، بدون تحریک هم حرام است. یعنی حجاب اختیاری یک نفر، مشقت است برای دیگری.
اما ماجرا از این نیز فراتر است. شهری که قرار است محیط دین ورزی و بستر معنویت برای جامعه باشد مستعد بی اخلاقی می‌شود.  وظیفه یک حکومت، ساخت بستری است که مهیای دینداری باشد نه مروج بداخلاقی.

اگر قانون حجاب را نخواهیم چه باید کرد؟ مشروعیت این قانون از کجاست؟

اگر بحث درون دینی نکنیم؛ با منطق دموکراسی و حقوق بشری نیز، قانون مشروعیتش را از رعایت مصلحت اکثریت می گیرد. یعنی اقلیت به حکم اخلاق و عقل لازم است حق اکثریت را رعایت کنند. قانون حجاب بر مبنای مصلحت مسلمین نوشته شده است.

چه کسی گفته طرفداران حجاب اکثریت اند؟ رفراندوم بگذاریم.

از رفراندوم هراسی نیست. اما منطق این بحث ایراد دارد. انتخاب دین اختیاری است اما انتخاب اجزای دین اختیاری نیست. یعنی یک جامعه می توانند اسلام را با رای کنار بگذارند و البته در قیامت حساب پس می دهند اما اجزای دین را نمی شود به رای گذاشت. انتخاب ملت ایران نیز اسلام است. مهمترین شاهد نیز رفراندم ابتدای انقلاب است که به اسلام در قالب مدل اجرایی جمهوری اسلامی رای دادند.

آن رای پدران ما بود و ما قبول نداریم. تکلیف چیست؟

پاسخ به این شبهه دو وجه دارد. سلبی و ایجابی. بخشی ایجابی اش این است که رفراندوم با انتخابات ها و مشارکت سیاسی مردم در طول انقلاب بارها تمدید شده است. یعنی اینطور نیست که یک بار رفراندوم برگزار شده باشد و تمام.

اما وجه سلبی اش این است که اگر یکی فردای رفراندوم جدید گفت من این را هم قبول ندارم و باید مجدد رفراندوم شود تکلیف چیست؟ این دور باطل است و پایانی ندارد.

گشت ارشاد تا امروز چه کسی را باحجاب کرده است؟ چرا اصرار به اجرا داریم؟
گفته شده است قوه قهریه در موضوع برخورد با بدحجابی بی تاثیر است. بی تاثیر در چه چیز؟
برخی تصور می کنند با گشت ارشاد قرار است بی حجاب ، باحجاب شود. غلط فاحشی است.
برخی تصور می کنند با گشت ارشاد قرار است حجاب در جامعه رشد کند. این نیز غلط فاحشی است.
پس گشت ارشاد چیست؟
گشت ارشاد دفاع از حق الناس است؛ چیزی فراتر از حق الله. حجاب فردی، تکلیف شرعی و حق الله است ولی وظیفه نظام، دفاع از حق الناس است. 

اشتباه سوال کننده این است که تصور می کند رفتار قهری برای اصلاح بدحجاب است. آن نیز هست ولی اولویت اول نیست. برخورد قهری برای صیانت از جامعه دینی است.

قوانین حکومت باید به نحوی باشد که نه تنها اهل حجاب احساس غربت نکنند، بلکه فضای اجتماعی نیز به خودی‎ خود مشوق آن‌‎ها باشد. قانونی شدن حجاب یکی از روش‌‎هایی است که فضای اجتماعی را با خواست درونی اهل حجاب، هماهنگ می‎کند.

کسانی که معتقدند حجاب باید اختیاری باشد که هرکس هرطور تمایل داشت به خیابان بیاید احتمالا حاضر نیستند عواقب این حرف شان را بپذیرند. اگر حجاب محدودیت نداشته باشد، آنگاه نباید انتظار داشته باشند خانواده به سبک شرقی و اسلامی اش حریم و حرمت داشته باشد. رهاسازی جامعه و اباحه گری روی دیگرش روابط نامشروع زن و مرد و به هم خوردن کانون خانواده و… است. آنچنان که امروز در غرب شاهدیم. حجاب اختیاری یک زنجیره است که روی دیگرش ابزاری شدن زن در جامعه است. پای عوارض این زنجیره می مانیم؟

پس قهریه صیانت از جامعه ایست که قرار است بستر ذکر و معنویت و تدین باشد نه الزاما باحجاب کردن بی حجاب. با این توضیح روشن می شود که برخورد با بدحجابی ممکن است بر فردخاصی تاثیر نداشته باشد اما جامعه را امن کرده است. فرض کنید وضعیت امروز را 20 سال پیش داشتیم. آیا با افول دینداری مواجه نبودیم؟

تذکر؛ روشن است که از فلسفه قهریه دفاع می کنیم نه رفتارهای غلط و خشونت بار. توجه کنیم که از الزام دفاع می کنیم نه خشونت. کمربند ایمنی الزام است اما خشونت نیست.

چه باید کرد؟

امر به معروف و نهی از منکر، چه فردی و چه حاکمیتی اش دارای یک پیش نیاز ضروری و اولیه است و اینکه فرد خاطی باید آن امر را معروف یا منکر بداند. مساله حجاب هنوز برای بخشی از جامعه روشن نیست.

اینجاست که مساله مدارا در اسلام مطرح می شود. مدارا یک اصل تربیتی است که با فرد همدلی و همراهی می کند تا در گام های بعدی مساله برایش روشن شود.  مدارا با تسامح و تساهل متفاوت است. مدارا یک صبر فعال و آگاهانه است و تسامح و تساهل، غفلت و بی اعتنایی ناشی از اباحه گریست.

به همین جهت اجرای قانون تنها محصور به گشت ارشاد نیست و 23 نهاد دیگر باید در این خصوص نقش آفرینی کنند که متاسفانه تعطیلند.

توجه شود که امر مدارا برای متن مردم است و ساختارشکنی هایی شبیه کمپین چهارشنبه های سفید از این موضوع خارج است و نیازمند مواجهه قهری است. مقصد در چهارشنبه های سفید، به گفته سرشاخه اصلی آن، براندازی است نه حجاب اختیاری یا اجباری.

1 2