امام رضا جان دوستت دارم

یا امام رضا دوستت دارم

  • مدرسه علمیه الزهرا شهرستان صحنه [عضو] 

    عالی

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

عشق من حسین

اگر در جامعه‌ای فقط یک حسین و یا چند ابوذر داشته باشیم
هم زندگی خواهیم داشت هم آزادی
هم فکر و هم علم خواهیم داشت
و هم محبت هم قدرت و سرسختی خواهیم داشت
و هم دشمن‌شکنی و هم عشق بـه خدا

  • مدرسه علمیه الزهرا شهرستان صحنه [عضو] 

    عالی

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

مهربان باشیم

مهربانی خیلی خوب است به هم کمک کنیم توی خونه با پدرومادر خودمون مهربان باشیم حالمون خیلی بهتر میشه اما وقتی بداخلاق باشیم هیچکی خوشش از ما نمیاد

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

شعر

گفتی که بخشیدم، بیا…
گفتم منم اهل خطا، گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم شکستم توبه ها، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم شکسته بالم و پیش نگاهت لالم و
الکن شدم وقت دعا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم که ای ستّار من، ای حضرت غفّار من
من بر خودم کردم جفا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم ز خوبی خالی ام، من دانه ای پوشالی ام
بنگر تهیدستم خدا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم که احوالم بد است، از بس گناهم بی حد است
بخشیده ای این بنده را؟! گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم که نفسم سرکش است، جایم درون آتش است
أِغفرلنا، أِغفرلنا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم دخیل کوثرم، من عاشق پیغمبرم
هستم محب مرتضا، گفتی که بخشیدم، بیا

گفتم که نالان می شوم، مانند باران می شوم
با روضه ی کرببلا، گفتی که بخشیدم، بیا

خوردم دم افطار؛ آب، شب تا سحر هربار؛ آب
گفتم سلام ای سرجدا، گفتی که بخشیدم، بیا

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

خاطرات کودکی

به کودکی ام که فکر می کنم تمام لحظاتش نمایش خاطرات شیرین است
کاش می شد دوباره به کودکی بر گشت و تمام آن صحنه ها و لحظه ها را از نو تجربه کرد

دوران کودکی …
همان چیزی است که
هیچ کس نمی تواند تنها در یک کلمه توصیفش کند
اما
می تواند تمام احساس آن را در کسری از ثانیه
و با تمام وجودش احساس کن

روزگاری بود که تمام جهان را
از دریچه ی چشم کودکی می دیدم
که شاد و رها بود و آن زمان بود که
همه چیز زیبا به نظر می رسید

اگر دوران کودکی ات را همه جا با خودت ببری
هرگز بزرگ تر نخواهی شد!

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

لطیفه مذهبی

شخصی از علامه بزرگ مجلسی استخاره ای خواست، وعلامه استخاره گرفت و قسمتی از آیه این بودجنات تجزی من تحتها الانهار = بهشتی که در زیر آن نهرهایی جاریست ، علامه فرمودند خیر است انشاءا…، مدتی گذشت. مرد با عصبانیت نزد علّامه آمد و گفت: مدّتی پیش برای امر خیری استخاره کردم و شما فرمودید خوب است، ولی عروسی که گرفته‌ام عادت به شب ادراری دارد و شبها تا صبح چندین نوبت رختخواب و بدن مرا به نجاست می‌کشد وگاهی اوقات بقدری ادرار میکند که از زیر تخت گوئی نهری از آب جاری میشود

علامه متأثّرانه و از روی خجالت لبخند زد و گفت: پسر جان چرا به من نگفتی استخاره‌ی تو برای امر ازدواج است چون در صورت بیان، تو را نهی می‌کردم، چون استخاره برای امر ازدواج صحیح نیست وروایت وارده در باب ازدواج استخاره را رد می‌کند در ثانی آیه استخاره تو بیان میکرد چنین نهری جاری میشود.

یکی از طلبه ها را میفرستن لندن تا اونجا به فساد بکشوننش. یک ماه بعد میرن لندن که برش گردانند میبینن همه مردم لندن طلبه شدن.

سه نفر دوست به حج رفتند. دو نفر از آنان بسیار توانگر بودند ولی نفر سوم از مال دنیا بی‌بهره بود. نفر اوّل چون به کنار کعبه رسید با صدای بلند و ریاکارانه گفت: خداوندا به شکرانه‌ی آنکه مرا به خانه‌ات راه دادی دو غلام خود عنبر و بنفشه را آزاد کردم. دومی برای اینکه از اوّلی عقب نماند گفت: و من به شکرانه‌ی این نعمت مبارک و سنقر را که از غلامانم هستند آزاد کردم. نفر سوم هر چه فکر کرد چیزی نیافت که آزاد کند، به یکباره گفت: و من نیز به شکرانه‌ی این نعمت، مادر فاطمه را به سه طلاق از بند خودآزاد کردم.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

احترام به پدر ومادر

والدین علاوه بر اینکه شما را به دنیا می‌آورند، زمان و انرژی زیادی صرف می‌کنند تا نیازها و خواسته‌های شما برآورده شوند. قدردانی از تلاش‌هایشان نشان‌دهنده احترام شما به آنهاست. چند کار ساده که می‌توانید برای قدردانی از آنها انجام دهید عبارت‌اند از:

ازشان تشکر کنید: ساده‌ترین راه برای نشان‌دادن قدردانی این است که از والدینتان تشکر کنید و بهشان بگویید قدر آنها و کاری را که برایتان انجام می‌دهند می‌دانید.
برایشان کاری کوچک اما معنادار بکنید: بدون اینکه ازتان بخواهند، بعد از شام آشپزخانه را تمیز کنید یا زباله‌ها را بیرون ببرید. با انجام این کارهای کوچک قدردانی‌تان را نشان می‌دهید.
وقتی کاری را خوب انجام می‌دهند ازشان تعریف کنید: مثلا به مادرتان بگویید که چقدر خوب آشپزی می‌کند و طعم غذاهایش را دوست دارید یا به پدرتان بگویید چقدر کارش را عالی انجام می‌دهد.

  • مدرسه علمیه الزهرا شهرستان صحنه [عضو] 

    احترام به پدر ومادر واجب است

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

نهضت حسینی

نهضت حسینی و عزت حسینی

 «نهضت حسینی و عزت حسینی» عنوانی است برای بیان جلوه‌ ای از چگونه ‌های تربیتی بزرگترین حماسه بشری و برترین نهضت انسانی.

 «عزت‌بخشی» و «عزت‌آفرینی» از مهمترین اهداف تربیتی پیامبران و اوصیای ایشان بوده است و هیچ نهضتی چون نهضت حسین(ع) قلبها را منقلب نکرده و عواطف را همسوی خود نساخته و روح عزت را در بشر ندمیده است.

اگر آدمیان به عزت حقیقی دست یابند و از ذلت مجازی آزاد شوند، به تربیتی که منظور نظر پیامبران بوده است می‌رسند؛ تربیتی که آدمی را سربلند و استوار و شکست‌ناپذیر در برابر غیر خدا و ناچیز و ناتوان و خوار در برابر خدا می‌سازد. آن که فقط در برابر خدا سرِ بندگی فرود می‌آورد و با قدم عبودیت سیر می‌کند و داغ ذلت بندگی را در پیشانی خود می‌نهد، به عزّ ربوبیت دست می‌یابد[1] و صاحب اختیار خود و فراتر از آن می‌شود[2] و مقتدر و قاهر می‌گردد[3].

عزت حقیقتی مختص خداوند است و اوست که دوستدارانش را عزت می‌بخشد. حسین(ع) در «دعای عرفه» خداوند را چنین مخاطب قرار می‌دهد:

 «یا مَن خَضَّ نَفسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرَّفعَةِ فَاَولِیائه بِعِزهِ تَعتَزُّونَ»[4].

ای آن که ذلت خود را به علو مقام و رفعت مخصوص گردانیدی و دوستدارانت را به

 


عزت خود عزیز ساختی.

حسین(ع) مظهر عزت الهی و نهضت او قیامی برای حفظ عزت آدمی و گشودن راه تربیت حقیقی بود، تا پس از او همگان به راه و رسمش تربیت شوند و به عزت حقیقی دست یابند.

جایگاه عزت در تربیت

نقش عزت در تربیت نقشی اساسی است به نحوی که در صورت فقدان عزت، آدمی به هر پستی تن می‌دهد و به هر گناهی دست می‌زند.

ریشه همه تباهگریها در ذلت نفس است و از این رو بهترین راه برای اصلاح فرد و جامعه عزت‌بخشی و عزت‌آفرینی است.

میزان برای شناخت نهضتهای اصلاحگر عزت‌بخشی آنهاست و میزان قوّت هریک از آنها در اندازه عزتی است که می‌بخشد و راهی است که برای عزت‌آفرینی می‌گشاید. آن نهضتی که عزت نمی‌بخشد یا مردمان را به ذلت می‌کشاند، فاقد ماهیت اصلاحگری است، زیرا با کاهش عزت در مردمان یا منتفی شدن آن، راه همه تباهگریها بر آنان گشوده می‌شود.

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.