شخصی از علامه بزرگ مجلسی استخاره ای خواست، وعلامه استخاره گرفت و قسمتی از آیه این بودجنات تجزی من تحتها الانهار = بهشتی که در زیر آن نهرهایی جاریست ، علامه فرمودند خیر است انشاءا…، مدتی گذشت. مرد با عصبانیت نزد علّامه آمد و گفت: مدّتی پیش برای امر خیری استخاره کردم و شما فرمودید خوب است، ولی عروسی که گرفتهام عادت به شب ادراری دارد و شبها تا صبح چندین نوبت رختخواب و بدن مرا به نجاست میکشد وگاهی اوقات بقدری ادرار میکند که از زیر تخت گوئی نهری از آب جاری میشود
علامه متأثّرانه و از روی خجالت لبخند زد و گفت: پسر جان چرا به من نگفتی استخارهی تو برای امر ازدواج است چون در صورت بیان، تو را نهی میکردم، چون استخاره برای امر ازدواج صحیح نیست وروایت وارده در باب ازدواج استخاره را رد میکند در ثانی آیه استخاره تو بیان میکرد چنین نهری جاری میشود.
یکی از طلبه ها را میفرستن لندن تا اونجا به فساد بکشوننش. یک ماه بعد میرن لندن که برش گردانند میبینن همه مردم لندن طلبه شدن.
سه نفر دوست به حج رفتند. دو نفر از آنان بسیار توانگر بودند ولی نفر سوم از مال دنیا بیبهره بود. نفر اوّل چون به کنار کعبه رسید با صدای بلند و ریاکارانه گفت: خداوندا به شکرانهی آنکه مرا به خانهات راه دادی دو غلام خود عنبر و بنفشه را آزاد کردم. دومی برای اینکه از اوّلی عقب نماند گفت: و من به شکرانهی این نعمت مبارک و سنقر را که از غلامانم هستند آزاد کردم. نفر سوم هر چه فکر کرد چیزی نیافت که آزاد کند، به یکباره گفت: و من نیز به شکرانهی این نعمت، مادر فاطمه را به سه طلاق از بند خودآزاد کردم.
آخرین نظرات